تاریخ و جغرافیای ایران و جهان

معرفی تاریخ و جغرافیای ایران و جهان همراه با مستندات

تاریخ و جغرافیای ایران و جهان

معرفی تاریخ و جغرافیای ایران و جهان همراه با مستندات

حوادثی از جنگ جهانی دوم

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

جنگ جهانی دوم

 

جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ‌ترین و پرتلفات‌ترین جنگ‌ها در تاریخ جهان است. آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب است. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ می‌دانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری را در ۱۹۳۱ را نیز در این میان ذکر کرده‌اند.

این جنگ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و آفریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران را درگیر خود کرد‌

 

جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ‌ترین و پرتلفات‌ترین جنگ‌ها در تاریخ جهان است. آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب است. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ می‌دانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری را در ۱۹۳۱ را نیز در این میان ذکر کرده‌اند.

این جنگ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و آفریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران را درگیر خود کرد‌.

علل‌ اصلی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ عبارت‌ بود از اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای (7 مه‌ 1919) که‌ ظاهراً به‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ پایان‌ داد، همچنین پیامدهای‌ بحران‌ اقتصادی سال‌ 1929 و از همه‌ مهم‌تر رقابت‌ سیاسی‌ فاشیسم‌ و دموکراسی‌های‌ غربی‌ و مارکسیسم‌. عامل‌ اخیر چنان‌ مؤثر بود که‌ نبرد میان‌ کشورهای‌ درگیر، به‌ شکل‌ بی‌سابقه‌ای‌، عموم‌ مردم‌ را به‌ قلمرو جنگ‌ کشاند، به‌ طوری‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ تعداد کشته‌شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً با هم‌ برابری‌ می‌کرد.

این‌ جنگ‌، که‌ بین‌ دو بلوک‌ متحدین‌ (آلمان و ایتالیا و ژاپن‌) و متفقین‌ (انگلیس‌ و فرانسه‌ و آمریکا و شوروی‌) درگرفت‌، به‌ لحاظ‌ گستردگی‌ جغرافیایی‌ و قدرت‌ تخریب‌ منابع‌ انسانی‌ و طبیعی‌، بی‌همتا بوده‌ است‌.

 

زمان: ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ (میلادی) تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ (میلادی)

مکان: اروپا ،منطقه پاسیفیک (اقیانوس آرام) ،جنوب شرق آسیا ،خاورمیانه ،منطقه مدیترانه و آفریقا نتیجه: پیروزی متفقین ،تأسیس سازمان ملل متحد ،تبدیل شوروی و آمریکا به دو ابرقدرت ،آغاز جنگ سرد و بسیاری دیگر. طرف های درگیر: متفقین ( شوروی، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، چین، فرانسه و ...)

متحدین ( آلمان، ژاپن، ایتالیا و ...)

فرماندهان: ژوزف استالین، فرانکلین روزولت، وینستون چرچیل، چیانگ کای‌شک، شارل دوگل، آدولف هیتلر، هیروهیتو، بنیتو موسیلینی،

تلفات:

کشته شدگان متفقین

نظامی بیش از 14 میلیون، شهروندان عادی 36 میلیون، مجموع 50 میلیون

کشته شدگان متحدین

نظامی بیش از 8 میلیون، شهروندان عادی 4 میلیون، مجموع 12 میلیون

 

دلایل آغاز جنگ

جنگ جهانی دوم به دلایل بسیاری آغاز شد. بعضی از اصلی تربن آن‌ها، بحران اقتصادی و تورم و درخواست غرامت جنگی از جمهوری وایمار آلمان پس از جنگ جهانی اول، و رکود اقتصادی و نیاز ژاپن به مواد اولیه بود که باعث ظهور و رواج اندیشه فاشیسم و ملی گرایی، ظهور اندیشه دیکتاتوری و محدود کردن فکر و اندیشه شد.

بعد از جنگ جهانی اول، کشورهای فاتح نتوانستند روابط بین‌المللی را بر اصولی معتبر و درست بنا نهند. مشکلات ناشی از جنگ نیز مانع ایجاد یک فرصت مناسب برای تدوین چارچوبی محکم و اصولی جهت نظم بخشیدن به روابط بین کشورها شد.

وضع‌ اسفبار زندگی‌ مردم‌ آلمان‌ به‌ دنبال‌ شکست‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و الزام‌ دولت‌ آلمان‌ به‌ پرداخت‌ غرامت‌ جنگی‌ سنگین‌، ظهور آدولف‌ هیتلر را که‌ عامل‌ اصلی‌ شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود، تسهیل‌ کرد.

 

 وی‌ که‌ شکست‌ آلمان‌ را نتیجه‌ توطئه‌ یهودیان‌ و کمونیست‌ها می‌دانست‌، نه‌ تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه‌ ورسای‌ شد، بلکه‌ با طرح‌ شعار پان ‌ژرمنیسم‌ و با اعلام‌ برتری‌ کامل‌ نژاد ژرمن‌، حق‌ گسترش‌ قلمرو آلمان‌ تا سرزمین‌ ملت‌های‌ اسلاو در اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌ را مسلّم‌ انگاشت‌ و تبعیض‌ نژادی‌ را اساس‌ جهان‌بینی‌ خود قرار داد و به‌ همین‌ شکل‌ در صدد گسترش‌ نفوذ خود در دیگر نقاط‌ جهان‌ برآمد.

از سوی‌ دیگر جامعه‌ ملل، ایتالیا را به‌ سبب‌ اشغال‌ اتیوپی‌ در سال 1935، تحریم‌ اقتصادی‌ کرد و این‌ امر به‌ ایجاد محور رُم‌ ـ برلین‌ در سال 1936 انجامید.

پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا، حدود 78 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ از خاک‌ کره‌ زمین‌ (بیش‌ از نیمی‌ از خشکی‌های‌ جهان‌) را در اختیار داشتند. در مقابل‌، سرزمین‌های‌ متعلق‌ به‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ مجموعاً به‌ حدود 6/2 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ می‌رسید.

این‌ تفاوت‌ها بیانگر چرایی‌ عزم‌ کشورهای‌ کامیاب‌ (بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا) در حفظ‌ مرزهای‌ موجود و اجتناب‌ آنها از جنگ و در عین‌ حال‌ دلیل‌ تداوم‌ ناخرسندی‌ فزاینده‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ بود. این‌ امر 3 کشور اخیر را در طول‌ 20 سال‌ ترک‌ مخاصمه‌ (1919ـ 1939)، به‌ سوی‌ توسعه‌ ابزارهای‌ جنگی‌ کشاند و آنها را به‌ گسترش‌ سرزمین‌هایشان‌ واداشت‌ و ستیزه‌جویی‌های‌ آنها اسباب‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را فراهم‌ آورد.

 

هواپیمای نظامی ‌بر فراز اهرام مصر پرواز می‌کند. این هواپیما یکی هواپیماهای تندروی امریکا بوده و درحالیکه برای جنگ فوری آماده و بارگیری می‌شده و از اقیانوس اطلس و برخی نواحی آفریقا می‌گذشته تا به مناطق جنگی استراتژیک برسد. سال 1943.

جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایه‌داری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایه‌داری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقهٔ حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند انقلاب روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهم‌کوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجه‌ای بی‌سابقه رسید. اشتهای استعماری قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری و رقابت‌هایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (ژوئیه ۱۹۳۷)و اشغال لهستان توسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹).

کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته می‌شوند.

هیتلر براى اعاده حیثیت قوم ژرمن به پا خاست تا کینه هاى خفته ملت آلمان را بعد از پایان جنگ اول جهانى بیدار کند و حقارتى را که به گفته او و همفکرانش بعد از پایان جنگ اول و معاهده ورساى دول متفق بر آنان تحمیل کرده اند تلافى کند. هر چند نیروهاى متفقین عقیده داشتند آلمانى هاى تحقیر شده دیگر هیچ گاه تهدیدى براى جهان نخواهند بود.

 

 ایدئولوژى حزب نازى که شخص آدولف هیتلر در کتابش (نبرد من) تشریح مى کند، بیانگر اندیشه هاى فوق العاده شوونیستى بود که برترى قوم ژرمن ها را تبلیغ مى کرد. هیتلر در این کتاب مدعى مى شود که آلمان ها فاقد فضاى حیاتى هستند و نازى ها هم از احساسات مخالف عهدنامه ورساى و نارضایتى ناشى از تشدید استثمار و فقدان حقوق سیاسى سود مى جستند و ادعا مى کردند که فقط جنگ مى تواند خواسته ها و آرمان هاى آنان- یعنى ملت آلمان- را محقق سازد.

 

 

در این میان عمیق تر شدن بحران عمومى سرمایه دارى که جنگ جهانى اول و انقلاب شوروى (سال ۱۹۱۷) نشانه هاى آن بودند، بیش از پیش تضاد هاى جهان امپریالیستى را تشدید مى کرد، امپریالیسم جهانى هم اینک با یک نظام نوپا روبه رو بود که روس ها به رهبرى لنین در شوروى تاسیس کرده بودند. هم اکنون نظام سرمایه دارى جهانى با قطب جدیدى از قدرت روبه رو شده بود. شوروى ها در امور جهانى نفوذ قابل ملاحظه اى مى یافتند: «تضاد هاى جهان سرمایه دارى به خصوص طى بحران جهانى سال هاى ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ که مهلک ترین تشنج اقتصادى در تاریخ سرمایه دارى بود، تشدید مى شد. این بحران در ایالات متحده آمریکا آغاز شد و به سایر ممالک سرمایه دارى سرایت کرد: در سال ۱۹۳۳ میزان تولید صنعتى به نسبت سال ۱۹۲۹ در آمریکا و بریتانیاى کبیر، آلمان و فرانسه به ترتیب ۶۴ ، ۸۸ ، ۶۵ و ۸۱ درصد تنزل کرد. ارکان داد و ستد جهانى با ۶۵ درصد کاهش به لرزه درآمد. بیکارى عالمگیر شد، عده بیکاران در آمریکا به ۱۳۷۰۰۰۰۰ نفر و در بریتانیاى کبیر به ۲۶۰۰۰۰۰ نفر رسید.»

 

 رد شدن از رودخانه راین موضوع مهمی ‌نبود. آنچه از اهمیت برخوردار بود حضور در پایگاه و اراضی تسخیر شده ساحلی بود. ما خمپاره‌هایمان را به سمت آنها و هرچیز دیگری پرتاپ می‌کردیم تا اینکه بالاخره آنها را فراری دادیم. 1945. تاریخ دقیق عکس مشخص نیست.

این آمار و ارقام حکایت از بحران عمیقى داشت که در نظام جهانى سرمایه دارى به وقوع پیوسته بود و این نظام را دچار تضاد هاى آشتى ناپذیرى مى کرد. پیشتر از آن در سال ۱۹۳۱ ژاپنى ها به مناطق شمال خاورى چین حمله کرده بودند و براى مقابله با تمرکز سرمایه هاى فرانسوى، آمریکایى و انگلیسى از آسیا راه خشونت و قهر را برگزیدند و بدین ترتیب تا قبل از شروع جنگ دوم جهانى کانون خطرى در خاور دور به وجود آمد. ن. اى. آینسیموف نویسنده و تاریخ نگار روس در این باره مى نویسد: «در میان کشور هاى اروپایى، آلمان بیش از همه صدمه دید: بیکارى عالمگیر و شدید بود، سقوط شدید سطح زندگى، رکود اقتصادى را به یک بحران سیاسى مبدل نمود.» به این ترتیب انحصارات آلمان گام به گام و سرانجام در اوایل سال ۱۹۳۳ موفق شدند نازى ها را بر اریکه قدرت مستقر کنند و بى شک حکومت به دست مرتجع ترین و در عین حال متجاوز ترین محافل افتاد.*************

 

 هیتلر در کتاب نبرد من اعلام مى کرد: «وقتى از خاک بیشتر در اروپا سخن مى گوییم، باید اول و پیش از همه به روسیه و ممالک همجوار او بیندیشیم.» رفته رفته با تسلط نازى ها دومین کانون خطر در قلب اروپا به وجود آمد و جهان هر لحظه به سوى جنگى خونین قدم برمى داشت. صداى پاى فاشیسم رساتر و واضح تر از هر زمانى به گوش مى رسید. آیا وقوع جنگ اجتناب ناپذیر بود؟ این تحولات دور از چشم سران شوروى نماند. در کنگره هفدهم حزب کمونیست شوروى اعلام کرد: «تحولى نامطلوب از جانب نازیسم در جریان است و قابل پیش بینى است. فاشیسم که اکنون کنار صحنه قرار دارد، خود را به زودى وارد صحنه مى کند و سعى دارد دست به تلاش پیگیر براى رسیدن به نازیسم بزند و این بدان معناست که زمانى بحرانى براى انقلابى ها دارد فرامى رسد.» البته این پیشگویى وى صرف نظر از مجادلات و گفت وگو ها و احیاناً توافق هاى اولیه شوروى با آلمان مى تواند نشانگر احساس خطر روس ها از رقیب خود و پیشروى آلمان ها به اروپاى شرقى باشد. جایى که بعد از پایان جنگ معلوم شد چقدر روس ها به حضور و فعالیت در آنجا علاقه مند بودند.

 

لندن در میان آتش جنگ جهانی دوم

با تشریح اوضاع جهان و صف بندى نیرو هاى سیاسى و نظامى و حتى پیشگویى و پیش بینى بعضى از رهبران کشور ها این سئوال پیش مى آید که چرا جامعه جهانى تلاشى مضاعف براى جلوگیرى از این جنگ به عمل نیاورد؟ پاسخ به این سئوال با تشریح علمى وضعیت بافت حکومت هاى کشور هاى متفقین و متحدین قابل بررسى است. این که چه کسانى تلاش مى کردند هیتلر را به راس قدرت برسانند. تصمیمات پشت پرده کشور هاى امپریالیستى براى درگیر کردن فاشیسم و کمونیسم و خلاصى از دست هر دو تا جایى که از دید محافل ادبى و ژورنالیستى آن زمان فاشیسم و کمونیسم دو روى یک سکه قلمداد مى شدند. هر کدام از اینها علائم و گزاره هایى است که مى تواند ما را به دست یافتن پاسخ نهایى رهنمون کند! سرمایه دارى انگلیسى و فرانسوى در آن مقطع، حکومت شوروى همراه با جنبش هاى انقلابى داخلى خود را دشمنانى خطرناک تر از فاشیسم مى دانستند و از همین رو امیدوار بودند که بتوانند از جنگ با کشور هاى فاشیستى اجتناب کنند و آنها را علیه شوروى سوق دهند تا از این طریق بتوانند به کمال مطلوب برسند: انهدام شوروى توسط نیرو هایى جز خود آنها و در عین حال تضعیف رقباى سرمایه دارى خود یعنى ژاپن، آلمان و ایتالیا.

 

 نکته جالب این که آینسیموف به سیاست ایالات متحده آمریکا اشاره مى کند و مى نویسد: «سیاست آمریکا براى حفظ صلح، سیاستى بسیار خطرناک بود. به یاد بیاوریم که پس از جنگ جهانى اول انحصارات مالى ایالات متحده آمریکا همراه با فرانسه و انگلستان کمک هاى مالى عظیمى در تجدید حیات و توسعه صنایع سنگین آلمان صرف کردند و این یکى از عوامل عمده اى بود که به تجاوزگران آلمانى امکان ترکتازى مى داد.»

 

 

پیش زمینه جنگ

در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مسئلهٔ نابودی «یهودیت بلشویسم» را مطرح نمود. این تنها کارفرمایان آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش نیستند که از نظرات هیتلر پشتیبانی کردند، و صندوق‌های نازیسم را پر از پول و امکانات نمودند. کارفرمای فولادسازی تیسن ۱۰۰ هزار مارک طلا به نازی‌ها داد و هیتلر سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید.

ورث در کتابی که سال ۱۹۶۴ به نام (روسیه در جنگ، از استالینگراد تا برلین)، منتشر نمود، چنین نوشت: «مبارزه با بلشویسم جهانی هدف اصلی سیاست آلمان بود.» هیتلر سال ۱۹۳۹ به تاریخدانی به نام کارل بورکهاردت گفت: «هر چه من در نظر دارم برضد روسیه‌است. اگر غرب آن قدر احمق است تا این موضوع را بفهمد، من مجبورم با روس‌ها سازش کنم تا غرب را به صورت نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود نمایم.» عملاً غرب در سال ۱۹۴۰ از پای درآمد و هیتلر یک سال بعد علیه شوروی وارد عمل شد.

 

پیش از جنگ

پس از جنگ جهانی اول برای مدتی کوتاه صفوف نیروهای موافق و مخالف با یکدیگر چندان روشن و مشخص نبود لیکن طولی نکشید که بر اثر بحرانهایی که پدید آمد صفوف دوست و دشمن از دیکدیگر مشخص تر شدند . بر اثر جنگهای داخلی اسپانیا ، دو کشور آلمان و ایتالیا که مواضع مشترکی در قبال آن داشتند با یکدیگر متحد شدند و محور روم - برلین را به وجود آوردند . سپس چون این دو کشور با ژاپن در مورد مخالفت با کمونیسم و نیز امپراطوری بریتانیا هم عقیده بودند با هم متحد شدند و دول محور را بوجود آوردند . در مقابل انگلستان و فرانسه نیز به هم نزدیک شدند و با حمایت از دول کوچک اروپای شرقی چون لهستان ، دول متفق ( متفقین ) را بوجود آوردند ، تا با تسلط نازیسم بر اروپای شرقی مقابله کنند . در آن زمان بطور کلی سه جناح در مقابل یکدیگر قرار داشتند . شوروی ، دول محور و دول متفق . در اواخر دهه 1930 هر یک از جناح فوق الذکر سعی می کرد با یکی دیگر علیه دیگری متحد شود . در چنین شرایطی استالین و هیتلر از تردید انگلستان و فرانسه استفاده کردند و با هم در مورد اروپای شرقی به توافق رسیدند .

 

تسخیر حبشه توسط ایتالیا

در سال 1935 موسولینی با بهانه کردن اختلافی که با فرانسه پیدا کرده بود به حبشه لشکر کشید . تجاوز ایتالیا باعث پیدایش بحرانی در روابط سیاسی اروپا شد . در این حال جامعه ملل عمل ایتالیا را محکوم کرد و فروش اسلحه یا مواد خام باستثنای نفت را به آن کشور تحریم نمود . انگلستان و فرانسه هر دو به مخالفت با موسولینی برخاستند . دولت انگلستان بخصوص از این بیم داشت که مبدا اشغال حبشه توسط ایتالیا منجر به از بین رفتن کنترل او بر دریای سرخ و راه آبی هندوستان گردد ، بنابراین بمنظور پیشگیری از این امر ، قوای دریایی عظیمی در مدیترانه گرد آورد . با تمام این احوال و در شرایطی که پنجاه کشور در محاصره اقتصادی ایتالیا شرکت کردند ، آن کشور همچنان به پیشروی در حبشه ادامه داد . تنها عکس العمل قدرتهای اروپایی و بخصوص انگلستان در برابر این تجاوز ، افزایش بوجه نظامی کشور خود و تقویت ارتش بود .

 

 

جنگ داخلی اسپانیا

در سال 1936 نیروهای جمهوریخواه و سلطنت طلب با یکدیگر به جنگ پرداختند . نیروهای جمهوریخواه مرکب از احزاب لیبرال و چپگرا از حمایت اتحاد شوروی و دول غربی برخوردار بودند . در مقابل ژنرال فرانکو معتقد به فاشیسم و از حمایت ایتالیا و آلمان بهره می بردند . بدین ترتیب جنگهای داخلی اسپانیا عرصه رقابت و جدال کمونیسم و کاپیتالیسم با فاشیسم شد ، این در حالی بود که در جبهه جمهوریخواهان میان عناصر راست و چپ اتحاد کامل در داخل و در سطح بین الملل وجود نداشت . سرانجام جنگهای داخلی اسپانیا در سال 1939 با پیروزی فاشیستها به پایان رسید .

 

اولین ،تاخت و تاز هوایی هشتمین نیروهای هوایی روی زمین، Focke Wulf، در ماریینبرگ. به عقب که برمی‌گردم می‌بینم ارتش آلمانی‌ها سرشار از نیرو بود ولی ما حداقل 80 قایق، 800 سرباز و تعداد زیادی از دوستانمان را از دست دادیم. 1943. نیروی هوایی ارتش. (سازمان جنگ آمریکا)

 

حمله ژاپن به چین

در سال 1931 ژاپن مجددا به منچوری در خاک چین حمله ور شد . چینی ها به جامعه ملل شکایت کردند . جامعه ملل نیز ژاپن را به عنوان متجاوز محکوم کرد . عکس العمل ژاپن خروج از جامعه ملل بود . تجاوزات ژاپن در چین همچنان ادامه یافت . آنان تا سال 1939 توانستند ، بخش بزرگی از چین را اشغال کنند . چون تجاوزات ژاپن هم موقعیت دول غرب و هم شوروی را در شرق آسیا تضعیف می کرد آلمان و ایتالیا با آن کشور موافق و در عرضه دول اروپائی نیز ایالات متحده مخالف بودند . در عین حال شوروی علاقمند بود با ژاپن قرار داد عدم تجاوز امضاء کند . زیرا توجه این کشور بیشتر به مسائل اروپا بود . ژاپن نیز به عقد چنین قردادی بی میل نبود زیرا می خواست در جنگ ، از جانب شوروی مطمئن شود .

 

اشغال چکسلواکی

در سال 1938 هیتلر پس از ملحق ساختن اتریش به آلمان ، چشم طمع به چکسلواکی دوخت و حمایت از آلمانهای ساکن چکسلواکی را برای رسیدن به مقصود بهانه ساخت . او تهدید کرد که اگر به خواست آلمان مبنی بر پایان وضع اسفناک آلمانهای ساکن چکسلواکی عمل نشود به خاک آن کشور لشکرکشی خواهد کرد . بدنبال تهدید هیتلر ، به پیشنهاد موسولینی کنفرانسی با شرکت چهار کشور فرانسه ، آلمان ، ایتالیا و انگلستان در مونیخ تشکیل گردید . شوروی به این کنفرانس دعوت نشد و به هشدارهای آن کشور در مورد مقابله مسلحانه با هیتلر توجهی نگردید . در نتیجه کنفرانس مونیخ ، بخش اعظم چکسلواکی به آلمان واگذار شد و بقیه خاک آن کشور را نیز آلمان چند ماه بعد تصرف کرد .

توافق آلمان و شوروی در مورد لهستان

پس از چکسلواکی ، هیتلر منطقه ممل را از لیتوانی بزور گرفت و تقاضای واگذاری دانتزیک و دالان معروف آنرا از سوی لهستان مطرح کرد . همزمان با این اقدامات موسولینی نیز آلبانی را تصرف کرد . انگلستان و فرانسه برای حل بحران لهستان پیشنهاد کردند که :

1. مذکرات مستقیم میان لهستان و آلمان صورت گیرد .

2. یک کنفرانس در سطح قاره اروپا تشکیل شود .

در عین حال دو کشور تهدید کردند در صورت تجاوز آلمان به حمایت از لهستان وارد جنگ خواهند شد و دیگر به سیاست مدارا با آلمان ادامه نخواهند داد . سپس هیاتی را برای جلب حمایت روسها از نظر خود به مسکو فرستادند . آلمان نیز بلافاصله هیاتی را عازم مسکو کرد . در ماه اوت 1939 این هیات توانست پیمانی مبنی بر عدم تجاوز میان آلمان و شوروی منعقد نماید . در ضمائم سری این پیمان تقسیم خاک لهستان پیش بینی شده بود . شوروی از انعقاد این پیمان علاوه بر توسعه اراضی ، کسب دوستی با آلمان را نیز مد نظر داشت . با وجود آنکه دولت شوروی کمونیسم را ضد فاشیسم اعلام می کرد ، لیکن بدلیل عدم اعتماد به دولتین فرانسه و انگلستان و نیز نارضایتی آن دولت از دو کشور فوق الذکر در باز گذاشتن دست آلمان برای تصرف چکسلواکی ، استالین دست دوستی هیتلر را فشرد . آلمان نیز علاوه بر توسعه اراضی می خواست از جانب شوروی در حمله به لهستان که مداخله انگلستان و فرانسه را بدنبال داشت در امان باشد .

 

پیروزی دول محور

 

چندین سال کشمکش سیاسی و برخوردهای شدید تبلیغاتی میان دول اروپایی سرانجام باعث افروخته شدن آتش جنگ جهانی دوم گردید . جنگی که به لحاظ شدت و گستردگی بی سابقه بوده و جان میلیونها انسان را قربانی خویش ساخت . طول دوره جنگ را می توان با دو مرحله که هر یک ویژگیهای خاصی داشته اند از یکدیگر متمایز ساخت . مرحله اول که در عین حال نیمی از تمامی زمان جنگ را در بر می گرفت با پیروزی دول محور مشخص می گردد . مرحله دوم شامل نیمه دوم زمان جنگ است که با موفقیت و اعتلای سیاسی و نظامی متفقین ممتاز می شود .

در ابتدای جنگ اتحاد شوروی همچون آلمان و هماهنگ با آن کشور به توسعه اراضی پرداخت و دیدگاه دول اروپای غربی و آمریکای شمالی در این زمینه کمترین تفاوتی با آلمان نداشت . ایالات متحده اگر چه در آغاز جنگ ، ظاهرا اعلام بیطرفی کرد ، اما عملا جانب دولتهای غربی را گرفت و به حمایت ایشان مبادرت ورزید . در پایان مرحله اول جنگ ، تهاجم ژاپن به آمریکا و حمله آلمان به شوروی صحنه سیاسی و نظامی جنگ را تغییر داد و باعث گردید که دولتهای کمونیستی و کاپیتالیستی دست دوستی به یکدیگر دهند و متحدا علیه نازیسم اقدام به جنگ کنند . همین اتحاد ، موازنه قوا را به نفع متفقین تغیر چشمگیری داد و سرنوشت جنگ را دگرگون کرد .

هیتلر قبل از هر حمله ای برای مطمئن شدن از عدم حمله شوروی به کشورش با استالین دیدار کرده و پیمان پولادین امضا کرد و سپس در ساعت "4:45 بامداد ۱ سپتامبر (10 شهریور)، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد،که طبق توافق قبلی بخشی از آنجا را شوروی از آن خود نمود. این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب می‌باشد. در پی این موضوع با اعلان جنگ کشورهای انگلیس، فرانسه و بلژیک به آلمان جنگ جهانی دوم آغاز گشت.اما این کشورها دفاع را بر حمله ترجیح دادند و به ایجاد خطوط دفاعی مستحکم در مقابل قوای آلمان پرداختند.

 

توسعه طلبی شوروی در اروپا

 

پس از معامله موفقیت آمیز شوروی با آلمان در مورد لهستان ، این کشور بلافاصله در صدد توسعه نفوذ خود در اروپای شرقی و تسلط بر آن منطقه ، جهت سبقت جستن بر آلمان بر آمد . این بود که کشور های قرنطینه ( لیتوانی ، لتونی و استونی )را ابتدا با گرفتن امتیازات نظامی و سپس با توسعه آن امتیازات ، ضمیمه خاک خویش ساخت .

پس از کشورهای قرنطینه ، استالین فنلاند را هدف توسعه طلبی های خود ساخت . او از فنلاند خواست تا بخشی از اراضی خود را به شوروی واگذار کند . به دنبال این درخواست آمریکا از شوروی خواست که از هر گونه اقدام خصمانه علیه فنلاند خودداری

  • رضا آخرتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی